Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «جام جم آنلاین»
2024-04-27@06:36:08 GMT

من مهندس انفجارات ارتش ایران هستم!

تاریخ انتشار: ۲۴ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۷۴۵۸۸۱

من مهندس انفجارات ارتش ایران هستم!

  رفت‌و‌آمد، مشقت داشت. زمستان پربرفی بود و به دشواری رفتیم. همه کسانی را که با ما بودند، گرفتند و فقط من بودم که از دست‌شان در رفتم ودرسنگر‌ها گم‌و‌گور شدم. حتی مردم عادی را درپیست فرودگاه دستگیر کردند وسه چهار نفری که قراربود ما را برای ملاقات ببرند، دستگیر شدند و من هیچ‌ کجا را نمی‌شناختم ومسیر‌ها را بلد نبودم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

درسنگری درمیانه جبهه صرب‌ها و نیروهای سازمان ملل و بچه‌های مسلمان تنها مانده بودم. دقیقا وسط باند فرودگاه بود. داستان بیرون رفتن من ازآن مخمصه مفصل است. می‌ترسیدم لو بروم و پاسپورتم را داخل جورابم پنهان کردم. هوا سرد بود و دو سه جوراب روی هم پوشیده بودم. پول‌هایم را هم به همان صورت در جوراب دیگر پنهان کردم. به‌هر جایی رفتم، گفتم من پاسپورت ندارم. دفاع منطقه‌ای آنجا کاغذی برای تردد به ما داده بود که وقتی در ایست‌های بازرسی نشان می‌دادیم، می‌فهمیدند که ما جزو نیرو‌های کمک‌رسان هستیم وباماهمکاری می‌کردند. باآن کاغذ همه‌جا می‌رفتیم و ملیت ما آنجا نوشته شده بود. پاسپورت من پاسپورت خدمت بود و دیپلماتیک بود و اسیر شدن من به دست صرب‌ها از لحاظ سیاسی و نظامی واقعه بدی بود؛ از این‌رو جرأت نمی‌کردم پاسپورتم را جایی نشان بدهم. بعد ازآن اتفاق دوسه روزی درشهرعلاف بودم تا دوستی پیدا کنم. سردار حاج‌احمد کریمی در آن شهر بود و من اطلاعاتی نداشتم و نمی‌دانستم کجاست؟ تنها چیزی که می‌دانستم نام هتل ‌هالیدی بود. من را به آن هتل بردند ولی حاج‌احمد از آنجا رفته بود. در پلیس امنیتی آنجا فردی به نام حمزه به‌خاطر من این طرف و آن طرف زد و بالاخره کسی را گیر آورد. من نه زبان بلد بودم و نه مترجمی وجود داشت. یک روز فکر کردم باید اسم جای شاخصی را بیاورم تا من را به آنجا ببرند. گفتم من را پیش فرمانده ارتش ببرید. نگاهی به قد و هیکل من انداختند. سنی نداشتم و۲۳یا۲۴ ساله بودم. من اصرار کردم تا این‌که به یکی از بچه‌های آنجا گفتم من مهندس انفجارات ارتش ایران هستم و یخش وا رفت و از من خواست به او آموزش بدهم. یک روز و نیم گشتیم تا مقر فرمانده ارتش بوسنی راگیر آوردیم. ازآن زمان به بعد برخی از دوستان بوسنیایی، اسم من را ژنرال عبدا...گذاشتند. تارسیدم،فرمانده ارتش احترامی نظامی اجرا کرد وگفت ژنرال عبدا...،من جا خوردم ولی گفتم بله من عبدا...هستم. بعد‌ها فهمیدم که دراین چند روز همه جا به‌هم ریخته بود و در ایران گمان شده بود صرب‌ها من را گرفته‌اند اما صدای این ماجرا را درنمی‌آورند و ازطریق سفیر ایران درکرواسی و سفیر کرواسی در تهران و از طریق آقای وحیدی که وزیر کشور است، آقای نقدی و...ماجرا را پیگیری می‌کردند که یک مستشار ایرانی مفقودالاثر شده و خیال می‌کردند صرب‌ها من را گرفته‌اند و اعلام نمی‌کنند.وقتی برای اولین بار عزت بگوویچ را دیدیم ایشان برای اولین بار نمایندگان رسمی ایران در بوسنی را به حضور پذیرفت. بعد از گزارش ما، تشکر و ابراز علاقه کرد و به مسئولان ایرانی سلام رساند و گفت ‌ای‌کاش می‌توانستیم به دنیا بگوییم که اگر شما ایرانی‌ها نبودید و اگر کمک‌های جمهوری اسلامی ایران نبود هیچ اسمی از بوسنی روی نقشه وجود نداشت.

منبع: جام جم آنلاین

کلیدواژه: کتاب کتابخوانی دفاع مقدس

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۷۴۵۸۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اوزونیدیس: به بازیکنانم گفته بودم صبر داشته باشند

به گزارش "ورزش سه"، مارینوس اوزونیدیس، سرمربی گل گهر بعد از برتری تیمش برابر فجرسپاسی در کنفرانس خبری گفت: می‌خواهم از هواداران‌مان که از سیرجان آمدند تشکر کنم و از سیرجان آمدند. نتایج اخیرمان خوب نبود و حمایت‌شان برای‌مان مهم بود.

ویدئو: 331110

او در مورد بازی گفت: من خیلی سبک تیم حریف را دوست دارم و انتظار بازی سختی را داشتم و چیزی که کار را برای ما سخت‌تر کرده بود جو استادیوم بود. یک سری صحنه‌ها بود که باید از آن جلوگیری شود ولی خیلی جو خوبی حاکم بود. مقابل تیمی بازی کردیم که سازماندهی خوبی داشتند. من به بازیکنانم گفتم صبر داشته باشند تا آن لحظه‌ای که بتوانند گل بزنیم.

او در پایان گفت: من رضایت دارم از تمرکزی که بچه‌ها داشتند. به خاطر اینکه ما تیم باتجربه‌تری بودیم و بازیکنان با کیفیتی داشتیم توانستیم نتیجه را بگیریم. واقعا گلزنی در دقایق پایانی راحت نبود.

دیگر خبرها

  • عجیب‌ترین بخشش در خوزستان: مقتول دستور بخشش قاتلش را داد
  • اوزونیدیس: به بازیکنانم گفته بودم صبر داشته باشند
  • دره خزینه، یکی از دره‌های زیبا و شگفت‌انگیز لرستان+فیلم
  • جان تری: تلاش فرگوسن برای انتقالم باورنکردنی بود اما من عاشق چلسی شده بودم
  • پرسپولیسی‌ها علیه مهندس استقلال
  • حمله تروریستی به المپیک خنثی شد
  • پرسپولیسی‌ها در مسیر مهندس استقلال
  • حضور ۴۰۰ مهندس ایرانی برای ساخت یک سد | جزئیات شاهکار مهندسان ایرانی در پروژه اومااویا سریلانکا | ویدئو
  • منشی درمانگاه روزی ۳۰ میلیون تومان سرقت می‌کرد
  • شاید مهندس امنیت اطلاعات